همه چیز در مورد حداقل محصول پذیرفتنی یا MVP
هر استارتاپ يا كسب و كاری از ايده شروع میشود. فرد يا گروهی با تصور اينكه ايده اي ناب و قابل اجرا دارند، فعاليتي را آغاز مي كنند . تا اجراي يك ايده همه کارآفرینان معتقدند ایده آنها یک گنج به تمام معناست و به احتمال زیاد در مسیر موفقیت تضمینی قرار دارد. اما اغلب در عمل مي بينيم بسياري از ايده ها پس از اجرايي شدن با شكست روبرو مي شوند اما علم جدید برای این مشکل راه حلی ارائه داده است که می توان با کمک گرفتن از آن هزینه های سرسام آور و شکست های حتمی را به حداقل رساند. درست حدس زدید درمورد MVP یا حداقل محصول پذیرفتنی صحبت می کنیم.
برای اینکه این بحث بهتر جا بیفتد ابتدا كمي در مورد ایده پردازی صحبت مي كنيم و سپس با مفهوم MVP كه راه حلي براي تست ايده ،محصول يا خدمات مي باشد آشنا مي شويم.
ایده پردازی، اولین گام در کسب و کار
اولین گام برای ایده پردازی مشخص کردن ایده هاست و باید با تکنیک ها ایده را غنی سازی کنیم و ارزیابی کنیم و در نهایت از بین ایده های فراوانی که داریم یکی را انتخاب کرده و اجرا کنیم.
همان طور که در تمام ویدیو ها و مقاله های نوآفرین گفته شده، ایده صفر هیچ ارزشی نداشته و هیچ کس حاضر نیست روی آن سرمایه گذاری کند، چطور می خواهید در مرحله جنینی با سرمایه گذار صحبت کنید؟
یک موضوعی بین افراد باب شده که اگر من ایده رو در گروه یا مجامع مطرح کنم ایده من دزدیده می شود، این تصور اشتباه است، این جمله باید با طلا نوشته شود ” ایده صفر هیچ ارزشی ندارد” طبق آمار در زمانی که یک ایده به فکر شما میرسد به طور میانگین به ذهن 12 نفر دیگر در جهان هم می زند و کسی برنده ماجرا هست که این ایده را عملیاتی کند.
علت اینکه در مورد ایده پردازی در این مقاله نوآفرینی صحبت کردیم این است که بر این باور تاکید کنیم که ایده صفر هیچ ارزش نداشته و شما صاحب ایده عزیز باید بتوانید ایده تان را به محصول یا خدمات تبدیل کنید و به مشتری ارائه دهید.
زمانی که به این مرحله می رسیم صاحبان ایده یک جمله معروفی رو تکرار می کنند.
“پول نداریم، چه کار کنیم”
ولی طبق معمول ما نوآفرینی ها می گوییم نگران نباشید، چون همیشه برای مشکلات راه حل داریم.
چگونه ایده را بوت استرپی شروع کنیم؟
ایده ها می تواند به صورت بوت استرپ پیش برود یعنی به طوری باشد که خودش بتواند از درون، خودش را تامین مالی کند و احتیاج به تزریق پول خارجی نداشته باشد. توجه داشته باشید هر ایده ای خاصیت بوت استرپینگ ندارد . توصیه میشود که کار از کوچک شروع شود و با درآمد حاصل از آن فازهای بعدی را گسترش داده و بیزینس را کامل شود.
همیشه فاز اولیه مالی را باید خود صاحب ایده تامین کند تا هم ارزش کار خود را بالا ببرد و هم اینکه نشان دهد چه قدر به ایده خود اعتماد دارد.
چگونه یک استارتاپ را به صورت لین پیش ببریم؟
برای اینکه یک استارتاپ را کم خرج و چابک راه بیندازیم باید مثل چریکی ها مبارزه کنیم نه اینکه یک لشکر با کلی تجهیزات و سلاح پشت هم راه بیندازیم. حتما باید از تجربیات افراد دیگر هم استفاده کرده و ناب شروع کنیم.
ناب شروع کردن یعنی:
-
بسازیم
-
وارد بازار کنیم و اندازه بگیریم
-
یاد بگیریم و دوباره از اول آغاز کنیم
نکته مهم در اینجا وارد کردن محصول یا خدمت به بازار است، با حداقل محصول قابل ارائه و قابل ارزش وارد بازار شوید که اصطلاحا به آن MVP (minimum valuable product) می گوییم. در این مرحله تازه به اصل مطلب رسیدیم، پس با نوآفرین همراه باشید.
حداقل محصول پذيرفتنی (MVP ) چيست؟
MVP مخفف کلمه (Minimum Viable Product) و به معنی حداقل محصول قابل ارائه است که به فارسی به معانی مختلفی مثل کمینه پذیرفتنی محصول و حداقل نمونه قابل عرضه هم معنی شده است. این لغت در سال ۲۰۰۱ برای اولین بار توسط فرنک رابینسون ارائه شد و توسط استیو بلنک و اریک ریس همگانی شد.
MVP به بنیانگذاران ایدهها کمک میکند با حداقل هزینه و تلاش یک نمونه قابل قبول از محصول یا خدمات خود را جهت گرفتن بازخورد از مشتری و ارائه به سرمایهگذار تهیه کنند و چنانچه ایرادی در محصول باشد در همین مرحله می توان عیب ها را برطرف کرده و محصول قوی تری را وارد بازار کنند و حتی اگر با بدترین فرض ممکن هم محصول از طرف مخاطب مورد توجه قرار نگرفت ، متحمل هزینه های گزاف نشده اند.
شاید این ترس در وجود شما باشد که ایده من دزدیده می شود!
نگران چی هستید؟ وقتی محصول کامل شده را هم ارائه بدهید ، باز هم احتمال اينكه كار شما كپي شود وجود دارد. اما مگر رقبا یا کپی کاران از ذهن و ایده های خلاقانه شما برای ادامه مسیر آگاه هستند؟ هر زمان که این فکر شما را وادار به عقب نشینی از اجرای ایده تان انداخت این جمله را تکرار کنید:
” ما در اجرای ایده از دیگر رقبا متمایز هستیم “
در این بخش روی صحبت با افرادی هست که می خواهند با عجله فقط یک کسب و کاری را راه اندازی کنند و فرصت تحقیق را به خود نمی دهند و این وقت را روی فعالیت خود می گذارند و این روش منجر به شکست کسب و کارشان می شود . اگر بیزینس تان را با روش لین (LEAN) پیش بروید، مسیر پیشرفت را سریع تر طی خواهید کرد. ما در نوآفرین راه های اصولی در راه اندازی و توسعه کسب و کار را به شما بنیانگذاران پرتلاش آموزش می دهیم.
MVP به شما کمک میکند شناخت بیشتری از بازار، مشتریان، سرمایهگذاران بدست آورید بدون آن که هزینه یک شکست کامل را بپردازید، در نتيجه این مفهوم یکی از مهمترین مفاهیم مطرح شده در حوزهی کارآفرینی، MVP یا Minimum Viable Product است. حداقل محصول پذیرفتنی به محصولی گفته میشود که دارای حداقل ویژگیهای لازم و کافی برای عرضه به مشتریها باشد و هدف از ارائه آن، مشاهده بازخورد مشتریها نسبت به محصول است. این محصول یک نمونه ناقص از محصول نهایی نیست؛ بلکه یک محصول قابل فروش است که میتواند در آینده ویژگیهای جدیدی به آن اضافه شود.
اهمیت MVP
-
توانایی سنجش فرضیههای یک محصول با حداقل منابع موردنیاز
-
افزایش سرعت یادگیری
-
ارائه هرچه سریعتر محصول به مشتری
-
ایجاد نمونه اولیه و توسعه ویژگیهای آن در آینده
-
کاهش اتلاف زمان برای طراحی بخشهایی که مورد توجه مشتری نیستند
-
نمایش تواناییهای تیم توسعهدهنده در ساختن محصول مورد نیاز
مزایای ساخت MVP
1- ریسک کمتر به همراه سود بیشتر
وقتی در همان مراحل اولیه متوجه شويد که مشتری واقعا به چه چیزی نیاز دارد. شاید مشتری از 10 ارزش پیشنهادی خارق العاده شما فقط به یک یا دوتای آن ها نیاز داشته باشد، پس چرا وقت و پولتان را برای دیگر ویژگی ها تلف کنید؟
2- کاهش زمان و هزینه توسعه محصول
به جای ساخت محصول نهایی اول ایده آن را اعتبار سنجی کنید. تا زمانی که واقعا نیاز مشتری را درک نکردید و نفهمیدید او چه چیزی از شما می خواهد یک تیم کامل تشکیل ندهید. اگر مشتری محصولتان را نمی خواهد چه نیاز به تیم شما است؟
3- شناخت سریع مشتریان
خیلی زود یک نسخه از MVP خود را در اختیار مشتریان قرار دهید. سعی کنید نیازهای واقعی مشتریان تان را درک کنید و علایق و خواسته های آن را به خوبی بشناسید.
با شناخت مشتری:
الف. خیلی زود برای محصولتان بازخورد می گیرید.
ب. می توانید روش های تبلیغاتی که قرار است در مرحله ی فروش از آن ها استفاده کنید، مشخص کنید.
ج. اندازه ی بازار هدف تان را راحت تر تعیین می کنید چون می دانید که مشتریانتان چه کسانی خواهند بود.
ویژگی های MVP برای بنیانگذاران
برای ساخت MVP هیچ قانون دقیق و از پیشتعریف شدهای وجود ندارد، MVP میتواند شامل یک صفحه فرود (landing Page) یا ویدئو، اسلاید یا صفحه اول یک اپلیکیشن باشد اما حداقلهایی هم وجود دارد، نکته بارز اهمیت MVP درگیر کردن مشتری یا سرمایهگذار با ایده است. پس MVP یک نظرسنجی نیست اما نظرسنجی هم میتواند بخشی از یک MVP باشد. مطالعه بر روی تجربه مستقیم مشتری یا سرمایهگذار مهمتر از نظر شفاهی او در ارائه یک MVP است.
اصل مهم دیگری که در MVP وجود دارد ساخت آن نیست، بلکه نحوه ارائه و جمعآوری و تحلیل نتایج آن است که اگر بدرستی انجام نشود ممکن است یک ایده خوب را در نطفه خفه کند یا با ارائه آمار غلط ممکن است بنیانگذار را تشویق به پیادهسازی ایدهای کند که برای آن مشتری وجود ندارد. برای مثال توصیه میشود که MVP خود را به ناشناختهترین و پائینترین رده مشتریان ارائه کنید نه بستگان و دوستان، تا
بتوانید دقیقترین آمار ممکن را استخراج کنید.
ساخت MVP بدون انعطافپذیری مشکل دیگری است که ممکن است اثربخشی این تکنیک عالی را از بین ببرد. وقتی قرار است برای ایده خودتان MVP بسازید هرگز نباید در مورد آن تعصب داشته باشید. نیاز مشتری ممکن است چرخشهای زیادی بهصورت کلی یا جزئی ایجاد کند. حتی ممکن است توجیه اقتصادی ایده را زیر سوال ببرد. پس ارزش MVP به نتیجهای است که از آن استخراج میشود.
نباید زمان ارزشمند و منابع را بر روی ساخت چیزهایی صرف یا حتی هدر کرد که مشخص نیست کاربردی و مناسب هستند یا نه.
هیچ مشتری دوست ندارد که محصول (سرویس) ناکاملی را بخرد یا با آن سروکله بزند، پس چرا حاضر است MVP ما را تست کند (یا بخرد)؟
توجه داشته باشید که مشتریهای ما در این فاز، مشتری محصول ما نیستند، بلکه مشتری دیدگاه(vision) ما هستند.
اين دسته مشتری ها ریسک استفاده از محصول یا سرویس ناکامل ما را پذیرفتهاند. معمولا مشخصه این افراد چنین است:
-
آنها (حداقل) یک نیاز (مشکل) دارند.
-
آنها متوجه این نیازشان هستند.
-
آنها پیوسته به دنبال راهحل هستند.
-
آنها حاضر هستند به هر شکل (حتی موقت) مشکلشان را حل کنند، چون مشکلی آزار دهنده است.
-
آنها حاضرند بابت حل شدن مشکل هزینه کنند.
مشتریان اولیه ما باید از محصول یا سرویس ما لذت ببرند. این باعث میشود اشکالات و کموکاستیهای محصول را در این شرایط بپذیرند. محصول ما احتمالا باگ خواهد داشت، اطلاعات کاربران ممکن است از دست برود و … .پس باید سعی کنیم با داشتن یک نقشهراه شفاف به آنها نشان دهیم که دیدگاه ما ارزش خریده شدن دارد. MVP ما به خوبی مفهوم مورد نظر خودش را میرساند.
ویژگی های MVP برای مشتریان
در تهيه MVP خيلی مهم است كه محصول خروجی شما شامل شش ویژگی اصلی باشد:
-
مطابق نیاز مشتری باشد
-
برای مشتری قابل استفاده باشد.
-
قابل اطمینان جهت استفاده مشتری باشد.
-
از نظر هزینه پرداختی ارزشمند باشد. (هزینه می تواند مکانی، زمانی و مالی باشد)
-
نیاز مشتری را حل کند.
-
کاربری آسان نیز از مهمترین نکات در استفاده از محصول میباشد.
به جای اینکه شما محصولی را وارد بازار کنید که کاربردی و تا حدی قابل اطمینان باشد، محصولی را وارد بازار کنید که هر شش ویژگی فوق را به اندازه قابل قبولی داشته باشد.
چند نمونه از شركتهای موفق كه كار خود را با MVP شروع كردند
فیس بوک FACEBOOK
تمام کاری كه فیس بوک در ابتدا انجام داد (یا همان Thefacebook که در هنگام راه اندازی ناامیده میشد) این بود که دانشجویان را از طریق کالج یا کلاس خود به یکدیگر متصل کرده و به آنها اجازه می داد پیام های خود را به هیئت مدیره خود ارسال کنند. این ایده قبلاً در Friends Reunited و دیگر سیستم عامل های اجتماعی وجود داشته است ، اما سادگی رویکرد فیس بوک و کششی که در دنیای پرتحرک دانش آموختگان و فارغ اتحصيلان کالج به دست آورد غیر قابل توقف شد. این امر باعث شد تقریباً تمام ویژگی هایی که بعد از آن به وجود آمدند ، این موفقیت را پررنگ تر كنند.
گروپون GROUPON
کوپن ها و تخفیف ها مفاهیم قدیمی هستند، اما گروپون ایده به اشتراک گذاری و معاشرت با آنها را به اوج های جدید رساند. این سایت با یک سایت ساده وردپرس و PDF های منظم از طریق ایمیل برای مشترکان اولیه راه اندازی شد. آزمایش موفقیت آمیز بود و سپس شرکت سیستم کوپن خود را ساخت و عملکرد خوبی را ارائه داد و آن را به موفقیت بزرگی رساند.
اوبر UBER
ممکن است تعجب کنید، اما اگر به تاریخچه اوبر نگاه نکرده باشيد ، ممکن است ندانید که اوبر در سال ۲۰۱۰ بسيار ساده تر از چيزي بوده است كه شما تصور مي كنيد. . MVP اوبر یک چیز ساده را انجام داد: رانندگان داوطلب را به صاحبان آیفون در سانفرانسیسکو که نمیترسیدند پرداختهای از کارت اعتباری خود در یک app ناشناخته داشته باشند به يكديگر متصل كرد و همين حداقل برای رسیدن به هدف اصلی شركت اوبر کافی بود : ارائه خدمات تاکسی تا حد امکان ارزان . در حال حاضر میدانیم یک رویکرد مناسب برای مقیاس بندی کسبوکار و آزمون موفق MVP میباشد.
علاوه بر MVP چه روشی برای تست ايده يا محصول وجود دارد؟
همانطور که تا الان متوجه شديد هر محصول یا خدمت جدیدی از یک MVP یا «حداقل محصول قابل ارائه» متولد می شود.
در روش های مرسوم فعلی، ابتدا یه محصول یا خدمت با حداقل امکانات برای گروهی از مخاطبان خلق می شود (ام وی پی). بطور مثال، اغلب محصولات حوزه فناوری اطلاعات، در ابتدا یک وبسایت بوده که به مخاطبان خود خدمتی ساده ارائه می داده است (حداقل محصول قابل ارائه). این وبسایت به مرور زمان دارای امکانات و خدمات بیشتری می شود و شاید بر حسب نیاز تبدیل به یک اپ موبایل شود.
به مرور زمان با رشد و تغییر نیازهای مخاطبان، ام وی پی و یا امکانات و ویژگی های آن نیز رشد و تغییر می کند و بعضاً ام وی پی به کل عوض می شود چراکه طراحان و خالقان ام وی پی نیازهای اصلی مشتریان و مخاطبان آن را از ابتدا به درستی تشخیص نداده بودند و یا تصویر مبهمی از آن نیازها و سلایق و خواسته ها داشتند. این تغییرات و یا چرخشهای عمده (Pivot) همواره با هزینه های گزافی همراه است.
از طرف دیگر شناخت مخاطب در طول دوره عمر ام وی پی زمانبر است و باعث می شود محصول یا خدمت جدیدی که ارائه شده به سرعت و به شکل بهینه رشد نکند.
برای جلوگیری از چنین هزینه ها و چنین تغییرات و اصلاحات عمده در یک ام وی پی مربیان متخصص این حوزه پیشنهاد داده اند که ابتدا به جای ام وی پی باید MVA را خلق کنیم. اما MVA چیست؟
MVA چیست؟
MVA در اصل «حداقل مخاطب متناسب» است. فرض کنید ایده ای در صنعت خودرو و بازار تعمیرات آن دارید مخصوصاً بخش تعمیرات خودروهای لوکس و آن هم فقط برند مرسدس بنز. در روش مرسوم فعلی بعد از مصاحبه با چندین مخاطب هدف (صاحبان تعمیرگاه و مالکین خودروهای بنز) به شکل کلی متوجۀ نیازهایی در این حوزه می شوید. دست به کار شده و یک اپ موبایل برای مدیریت درخواست و سفارش تعمیر در این بازار طراحی میکنید (طراحی ام وی پی) و بعد از آن شروع میکنید به تبلیغات و جذب مخاطبان و مشتریان بیشتر و بعد از مدتی که مشهاده کردید مالکین خودروهای لوکس خیلی کم از این اپ استفاده میکنند میروید سراغ پیدا کردن مشکل و مصاحبه مجدد و شاید تبلیغات و هزینه های بیشتر و … و این حلقه ادامه پیدا میکند.
مشکل کجاست؟
باید بدانید ارائۀ یک محصول یا خدمت به جامعه مخاطبان هدف علاوه بر کشف نیاز در بازار و بخش هدف (تعمیرات لوکس برای خودروهای بنز) مستلزم شناخت کامل ویژگی های مخاطبان و مشتریان و فعالان هدف نیز هست (مالکین خودروهای بنز و صاحبان تعمیرگاه های خودروهای لوکس). بدیهی است این شناخت کامل با یک کمپین چندروزۀ نظرسنجی و مصاحبه با مخاطبان ام وی پی، میسر نمی شود. و در ادامۀ مسیر مارا دچار صرف زمان و هزینه برای اعمال تغییرات معمولاً عمده و بازاریابی مجدد و در برخی موارد توقف ارائه خدمت می کند.
برای همین اخیراً رویکرد جدیدی مطرح شده که نمونه های موفقی هم با استفاده از آن به پیشرفتهای چشمگیری دست پیدا کردند. در این رویکرد تمرکز اولیه روی شکل دادن یک جامعه از مخاطبان در بازار و صنعت هدف است. شرکتها و کسب و کارها و استارتاپ ها باید قادر باشند قبل از ارائه محصول یا خدمت جدید، ابتدا آن مخاطبان را دور خودشان جمع کنند! یکی از بهترین راههای جذب این مخاطبان، ارائۀ مطالب مفید و کاربردی و راهگشا برای آنها از طریق یک رسانه می باشد تا جایی که حتی منتورهای این حوزه عنوان کردند که شرکتها قبل از هرچیز باید یک رسانه باشند تا یک شرکت!
شما باید بتوانید با تولید یک محتوای متناسب، برای این دسته از مخطبان ارزش آفرینی کنید. یعنی محتوایی به مخطبان ارائه دهید که برایشان مفید و کاربردی و راهگشا باشد. به مرور زمان و با گرفتن بازخودهای مخاطبان، شما بیشتر با ویژگی های شخصیتی و فرهنگی و احساسی مخاطبان خود آشنا می شودید.
از طرف دیگر این جامعه هدف به مرور گسترش پیدا می کند و آگاهی از برند شما و محبوبیت برند شما (به شرط ارائه محتوای مناسب از طریق کانال مناسب) بیشتر و بیشتر میشود.
بعد از رسیدن به این نقطه است که تازه میتوان با یک نیازسنجی دقیق و همراه با شناخت مناسب از مخاطب، یک ام وی پی را ارائه داد. در این صورت معمولاً شاهد استقبال فراتر از حد تصور از ایدۀ جدید خود خواهید بود چراکه ام وی پی ارائه شده کاملا میتواند یک نیاز شناسایی شده را در مخاطب رفع و حتی از لحاظ فرهنگی و عاطفی و … نیز با مخاطب ارتباط متقابل و وفادارانه برقرار کند.
نقشه همدلی با مشتری
یکی از ویژگی های کسب و کارهای موفق امروز دنیا قدرت آنها در ایجاد تفاهم و ارتباط موثر با انواع مشتریان است .استارتاپ های موفق می دانند که کلید ورود به دنیای مشتری، ایجاد تفاهم و درک متقابل است.شما باید به عنوان صاحب یک کسب و کار نوپا بدانید که مشتریانتان تلقی و برداشت خود از دنیای اطراف را به عنوان واقعیت و حقیقت جهان باور دارند و فکر می کنند که همیشه حق با آنهاست.بنابراین تصورات مشتری جای واقعیت را می گیرد و نکته اینجاست که ما با ادراک مشتری سروکار داریم نه با درک شخصی خود.
همدلی (Empathy)، توانایی آگاه بودن و درک احساسات دیگران و ارزش دادن به آن تعریف می شود. شایستگی همدلی، بیان می کند که فرد تا چه حد فعالانه به دیگران گوش داده و توجه می کند. گونه ای که درک می کند دیگران چه احساسی دارند و اصلاً چرا از این احساس برخوردار هستند، و حتی درک می کند چگونه ممکن است احساسات آنها احتمالاً دچار تغییر شود.همدلی آن چیزی است که از ان در ادبیات فعلی موفقیت به EQ یا هوش هیجانی نام برده میشود .
بنابر این فرایند و مسئله همدلی (Empathy) دارای نقشی بسیار برجسته در طراحی محصول و خدمت در قالب ارزش پیشنهادی به مشتری میشود.همدلی در حقیقت دیدن محصول یا خدمت از چشمان مشتری است .
برای اینکه بتوانید با یک فرد همدل شوید نیاز است تا به خوبی احساسات ، تفکرات ،اعمال و گفتار اورا درک کنید .برای این امر نیاز دارید که خوب ببینید و خوب بشنوید.جدولي که اینجا در اختیارتان گذاشته میشود شما را در این مسیر یاری میکند و به خوبی شما را در طراحی محصول و یا خدمتی که مشتری عاشق آن میشود یاری میکند.
نقشه همدلی (The Empathy Map) توسط دیو گرای ارائه شده و در اصل ابزاری متداول برای تهیه بینشی عمیق تر از ذهن مشتریِ. هدف نقشهی همدلی از لحاظ تجربه مشتری به دست آوردن درکی عمیقتر از مشتریها و خواستهها، نیازها و توقعاتشون با توجه به برهمکنش اونها با تیم، کسبوکار و برند شماست.
نقشه همدلی به شما نشان می دهد چگونه رفتار مخاطبان هدفتان را ترسیم کنيد و بر خط فکری آنها تاثیر بگذارید. این نقشه 6 جنبه مختلف مخاطبان هدف را بررسی میکند. آنچه میشنوند، فکر می کنند و احساس می کنند، می بینند، می گويند و انجام میدهند و از طرفی منافع و دردهايشان را نيز در نظر میگیرد.
هر کدام ازین مناطق به شما کمک می کند تا از جنبههای مختلف به مخطابتان نگاه کنید و واقعا درکش کنید.مثلا، اگه شما سوال “چه چيزي روي مخاطبان هدف ما تاثیر میگذارد ” در بخش “بشنو/شنیدن” بخوانید، باید از منظر شنیدن فکر کنید. مثل خواندن رپرها یا صحبت کردن دی جی ها تو رادیو. برای هر مخاطب هدف، جوابتان فرق خواهد کرد و این دقیقا همان چیزی است که این تکنیک را کاربردی و مفید میکند.
گردآوری: تیم نوآفرین
ما در نوآفرین کنار کسب و کار شما هستیم
بیشتر بخوانید
بهترین زمان ورود به بازار
مراحل ساخت یک MVP
استارتاپ چیست؟
دیدگاهتان را بنویسید