مراحل ساخت یک MVP یا حداقل محصول پذیرفتنی
هیچکس دوست ندارد زمان و پول خود را صرف ساختن محصولی کند که کسی حاضر نباشد آن را خریداری کند. نظرسنجی از دیگران یکی از راهحلهای این مشکل است؛ اما از آنجایی که تفاوت زیادی بین حرف زدن و عمل کردن وجود دارد، این راه نمیتواند بازخورد مناسبی به سازندگان محصول بدهد. بنابراین ساختن یک MVP یا حداقل محصول پذیرفتنی میتواند کمک زیادی در این زمینه به شما ارائه دهد. اما برای ساخت یک MVP چه نکاتی را باید در نظر بگیریم؟
قدم اول: هدف و مخاطبان خود را تعریف کنید
اولین قدم برای ساخت یک MVP این است که طرح یا ایده کسبوکار خود را بهطور کامل تعریف کنید. خود را جای مشتری بگذارید و از خودتان دو سؤال پرسید:
1- چرا من به این محصول احتیاج دارم؟
2- این محصول چگونه به من کمک میکند؟
پاسخ دادن به این دو پرسش، نیازهای مشتری و هدف از ساختن محصول را برای شما مشخص خواهد کرد.
قدم دوم: رقبای خود را بشناسید
اگر در حال حاضر محصولاتی مشابه با محصول یا خدمات شما در بازار وجود دارد، باید آنها را به خوبی تحلیل کنید. گاهی اوقات کارآفرینان به دلیل ایمانی که به خاص بودن ایده خود دارند، فراموش میکنند که باید ابتدا بازار رقابت را بررسی کنند. ابزارهای مختلف زیادی وجود دارند که میتوانید به وسیله آنها ترافیک سایت رقبای خود را بررسی کنید.
قدم سوم: مسیر حرکت مشتریها را تعیین کنید
بررسی یوزرفلو یا مسیر حرکت مشتریها به صاحبان کسب و کار این توانایی را می بخشد که بتواند برای مراحل بعدی بهتر تصمیم گیری کند.
در وبسایت، این امکان را به شما میدهد که بدانید کدام قسمتهای وبسایت خود را باید تقویت کنید. بهعنوان مثال، وبسایت زاپوس Zappos یک فروشگاه معروف آنلاین کفش است که اولین فعالیت خودش را با یک MVP آغاز کرد. هدف از راهاندازی این وبسایت این بود که مشتریها بتوانند کفشهای خود را بهصورت آنلاین خریداری کنند. بنابراین آنها باید بر مواردی مانند: پیدا کردن کفش مناسب، خریدن کفش، مدیریت سفارشها و تحویل دادن سفارشها تمرکز میکردند. امروزه ابزارهای زیادی وجود دارند که برای تشخیص یوزرفلو به شما کمک میکنند.
قدم چهارم: لیستی از امکانات ضروری تهیه کنید
بعد از اینکه مسیر حرکت مشتری را تعیین کردید، باید لیستی از امکانات ضروری هر بخش تهیه کنید. معمولا هر بخش از یک سری امکانات اصلی و فرعی تشکیل شده است. آنها را به صورت یک لیست مشخص کنید. امکاناتی را که دارای بیشترین ضرورت هستند، در بالای لیست و موارد کماهمیتتر را در پایین لیست قرار دهید. در نهایت با توجه به اولویت ویژگیها برای ساختن آنها اقدام کنید. فراموش نکنید که باید به همه موارد لیست خود رسیدگی کنید.
قدم پنجم: بسازید، امتحان کنید و یاد بگیرید
بعد از مشخص شدن طرح اولیه و ساخته شدن محصول، نوبت به امتحان کردن آن میرسد. این بخش به دو مرحله آلفا و بتا تقسیم میشود. در بخش آلفا مهندسان کیفیتسنجی محصول را امتحان و مشکلات آن را مطرح میکنند. بعد از رفع مشکلات و در بخش بتا، محصول در اختیار کاربران قرار میگیرد و بازخوردهای آنها طی ۱ یا ۲ هفته بررسی میشود. درنهایت مشکلات مطرحشده برطرف میشوند و محصول ارائه میشود. مراحل امتحان کردن و یاد گرفتن میتوانند بعد از عرضه محصول، چندین بار تکرار شوند. این تکرار همان حلقه بساز بسنج بیاموز است که بارها برای یک ایده تکرار می شود و هربار با بازخوردی که از مشتری دریافت می شود، مراحل ساختن و سنجیدن تکرار می شود تا به محصول نهایی دست یابیم.
اشتباهات رایج در مورد mvp
ممکن است در بعضی موارد سه کلید واژه نسخه آزمایشی، نمونه اولیه و حداقل محصول پذیرفتنی به دلیل تشابه با هم در برخی مواقع به صورت اشتباه مورد استفاده قرار گیرد.
MVP یا حداقل محصول پذیرفتنی (کمینه محصول پذیرفتنی، محصول کمینه، محصول حداقلی) برای یادگیری از مشتری، بازخورد گرفتن و آزمایش و بررسی مدل های کسب و کار مورد استفاده قرار می گیرد.
نمونه اولیه یا (Prototype) برای سنجش ابعاد فنی محصول بکار گرفته می شود که در این مورد از محصول نهایی، یک نمونه آزمایشی و دست ساز فراهم می شود.
نسخه آزمایشی یا (Demo) پس از راه اندازی مدل کسب و کار به منظور معرفی محصول اصلی به مشتری و ارائه توضیحاتی در مورد کارکرد های محصول نهایی ارایه می گردد.
انواع مدلهای طراحی MVP
به طور کلی برای طراحی MVP سه مدل رایج قطعه قطعه یا Piecemeal، جادوگر اُز یا Wizard of Oz و مدل Concierge MVP یا دربان استفاده میشود، انتخاب بین مدل ها بسته به نوع محصول شما و منابع و امکانات موجود شما برای ساخت آن دارد.
مدل قطعه قطعه یا Piecemeal
همانطور که از نام این مدل پیداست، اجزای MVP به صورت قطعه قطعه فراهم شده و محصول ما تنها درگاهی است که قطعات جمع آوری شده را کنار هم به نمایش گذاشته تا در صورتی که موفقیت MVP تضمین شد اقدام به پیاده سازی محصول به صورت مجزا شود. برای مثال قصد داریم تا یک فروشگاه آنلاین لباس تاسیس کنیم و از طریق وب سایتی اقدام به فروش لباس نماییم برای اینکار نیاز نیست که بلافاصله انباری اجاره کرد و تعداد زیادی لباس را خریداری و در انبار خود نگه داری کنیم، بلکه کافیست تا با چند تولیدکننده لباس صحبت کرده، تصاویر و قیمت لباس های آنها را در وبسایت قرار داده و زمانی که مشتری اقدام به ثبت سفارش کرد آن لباس را از تولیدکننده تهیه و برای مشتری ارسال کنیم. بدین ترتیب هرچند که روند کاری کمی کندتر و سخت تر خواهد بود اما صرفه جویی در هزینه های مادی و معنوی بسیاری صورت گرفته و حتی شما با آنالیز خریدهای انجام شده به راحتی تشخیص خواهید داد که بر روی چه نوع لباسهایی باید سرمایه گذاری بیشتری انجام دهید. مثلا اگر شما در دوره MVP خود فروش تیشرت بیشتری داشته اید و از آن طرف کت و شلوار کمتری فروخته اید به آسانی خواهید فهمید که برای حضور با دوام و قدرتمند در بازار رقابت می بایست بر روی تیشرت سرمایه گذاری بیشتری نمایید. در مواردی حتی همین MVP را نیز می شود آسانتر و کوچکتر کرد یعنی شما می توانید به جای خریداری هاست و دامنه و هزینه طراحی وبسایت فقط یک صفحه در شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام راه اندازی کرده و از طریق آن به روش مدل قطعه قطعه اقدام به عرضه MVP خود کنید.
در بین استارتاپ های موفق و موجود بسیاری از استارتاپ ها از روش قطعه قطعه یا Piecemeal استفاده کرده اند. از جمله نمونه های موردی استفاده از این مدل وبسایت تخفیف گروهی Groupon می باشد، این وبسایت در حال حاضر اقدام به فروش کالا و خدمات با تخفیفات شگفت انگیز می کند اما در ابتدا برای ساخت MVP، آن ها با مراجعه به تعدادی فروشنده اقدام به انتشار تخفیف های آن ها برروی وبسایت Groupon کرده و پس از یک دوره طولانی و با بررسی بازخوردهای رسیده از سوی مشتریان خود کم کم کار را توسعه داده و محصول نهایی خود را عرضه کردند.
مدل Wizard of OZ یا جادوگر از
این مدل یکی از محبوب ترین روش ها مابین استارتاپ ها به خصوص استارتاپ های ایرانیست و در یک جامعه استارتاپی به شدت پذیرفته شده و مورد تحسین قرار میگیرد. اما همانطور که اشاره شد استفاده از هر مدل بسته به شرایط و امکانات شما دارد و به طور کلی هیچ مدلی به دیگری برتری ندارد.
در مدل Wizard of OZ روند کار بدین صورت است که برای مثال شما یک وبسایت فروش پیتزا آنلاین راه اندازی کرده اید و می خواهید MVP آن را از طریق این مدل ارائه دهید. برای مورد شما یک وبسایت سفارش گیری با پایه ای ترین امکانات ساخته و در دسترس مشتری قرار می دهید اما برای پیتزا فروشی نرم افزار خاصی نصب نمی کنید که فروشنده از طریق آن به صورت تمام اتوماتیک و اتوماسیون شده سفارش خود را دریافت کند، بلکه پس از ثبت سفارش مابقی روند کاری را به صورت دستی و با اتکا به نیروی انسانی انجام می دهید و سفارش رسیده را به فردی واگذار کرده تا وی به پیتزا فروشی رفته و از آنجا یک پیتزا خریداری نموده و در نهایت به مشتری تحویل دهد و پس از آن با مراجعه به دفتر کار هزینه آن را تحویل مسئول حسابداری داده و مدام این چرخه را تکرار می کند.
پس به طور کلی انجام کارها به صورت دستی در حالی که می شود آنها را در آینده خودکار و اتوماسیون نمود به شیوه ای که مشتری نهایی متوجه آن نشود را مدل Wizard of OZ می گویند. هنر فردی که از طریق این مدل، MVP خود را طراحی می کند آنجاست که تلاش کند تا مشتری نهایی به هیچ وجه از اینکه کارها خودکار نیست و توسط نیروی انسانی در حال انجام است مطلع نشود. شاید در نگاه اول این روش هزینه حقوق و دستمزد بالاتری را در پی داشته باشد و اجرای MVP به این مدل کمی پر ریسک و هزینه بر تلقی شود اما دقیقا به همین علت است که جوامع استارتاپی از این مدل استقبال بیشتری می کنند زیرا با آنکه هزینه انسانی زیادی دارد اما سرعت پیاده سازی و ارائه به بازار از طریق این روش بسیار بالا و سریع بوده و همین مزیت سبب می شود تا در صورتی که محصول در بازار پذیرفته شد تیم سازنده محصول بتواند رشد سریعتری داشته و رقبایی که در آینده ایجاد می شوند پیشی بگیرد و سکان دار بخش فعالیتی خود در بازار شوند.
مدل Concierge MVP یا دربان (به آن مدل خدمت کار هم گفته می شود)
این مدل شباهت زیادی به مدل Wizard of OZ دارد و خواستگاه اصلی آن اینجاست که کارهایی که نیاز به خودکار سازی و اتوماسیون دارند به صورتی دستی و توسط نیروی انسانی انجام شوند اما بر خلاف مدل Wizard of OZ مشتری نهایی کاملا بر این حقیقت که کارها دستی انجام شده و هیچ پروسه اتوماسیون و خودکاری وجود ندارد آگاه است.
برای مثال در استارتاپ ویکند سلامت و سبک زندگی ایلام كه در سال ۹۸برگزار شد، تیم صدابازی که به رتبه سوم رسید قصد داشت تا یک بازی بر مبنای نوت های موسیقی به صورت شنیداری برای نابینایان ساخته و آن را در اختیار این افراد قرار داده تا آنها نیز بتوانند از قابلیتهای گوشیهای هوشمند برای سرگرمی استفاده نمایند. همانطور که می دانید پیاده سازی و اجرای بازی موبایل هرچقدر هم که ساده و آسان و بدون گرافیک باشد سخت و پیچده و زمانبر است و همچنین چون رسته مشتری نهایی که برای این سبک بازی نیز انتخاب شده بود پیش از این تجربه مشابه دقیقی را نداشتند ریسک تولید این محصول به صورت نهایی بسیار بالا بود زیرا این امکان وجود داشت که توسط مشتری نهایی پذیرفته نشود. پس این تیم تصمیم گرفت که MVP خود را با مدل Concierge MVP طراحی کرده و با استفاده از یک سه تار به سراغ روشندلان رفته و این بازی را به صورتی فیزیکی با آنها امتحان کردند و در پایان از این افراد نظرسجی نمودند و مطمئن شدند که مشتری نهایی آنها این سبک محصول را می پذیرد.
مدل Concierge MVP از نظر مدیریتی بسیار سخت و پر چالش است و به نوعی آن را با تبدیل کسب و کار سنتی به کسب و کار آنلاین مقایسه می کنند زیرا تیمی که از این مدل بهره می برد باید به کاری که خواهان انجام آن است کاملا اشراف داشته و همچنین به جامعه هدف نیز به صورت مستقیم دسترسی داشته باشد. بسیاری از کارشناسان استفاده از این مدل را بیشتر برای کسب و کارهای حوزه تجارت غیر آنلاین و فیزیکی پیشنهاد می کنند زیرا کاربران اصولا از استارتاپ ها توقع دارند که با استفاده از تکنولوژی، موارد و خدمات را هوشمند و خودکار کنند پس از همین رو استقبال از این مدل به نسبت کمتر است اما در بررسی موردی تیم صدابازی انتخاب مدل Concierge MVP یک انتخاب بسیار صحیح و هوشمندانه بود.
امیداواریم با خواندن این مقاله بتوانید حداقل محصول یا ام وی پی خود را بسازید و وارد بازار کنید و بازخورد مثبتی از مشتریهای خود بگیرید. خوشحال میشویم اگر از موفقیتها و تجربیات خود در ساخت MVP برای ما بگویید.
گردآوری: تیم نوآفرین
ما در نوآفرین کنار کسب و کار شما هستیم
بیشتر بخوانید
بهترین زمان ورود به بازار
حداقل محصول پذیرفتنی یا MVP چیست؟
استارتاپ چیست؟
دیدگاهتان را بنویسید