4 قدم اساسی در رسیدن به هدف
مرحله اول: خوش بین و مثبت اندیش باشید.
شاید بگویید: «مشکلات زیادی در راه رسیدن من به هدفم هست. چگونه خوش بین باشم؟ آیا انها را نادیده بگیرم و خودم را به بی خیالی بزنم؟ من از آن دسته از افراد نیستم که می گویند: «فقط مثبت باشید. مرتب به خود تلقین کنید که همه چیز رو به راه هست تا حتماً موفق شوید. به باغ نگاه کنید و بگویید چقدر این باغ زیبا و سرسبز است و علف های هرز آن را نادیده بگیرید.»
نه! این نوع مثبت اندیشی درست نیست. من من می گویم: این باغ زیباست ولی داخل آن پر از علف های هرز است. پس اگر می خواهید از دیدن آن لذت ببرید راه بیفتید و علفها را از ریشه بکنید. در مورد هدفتان هم همین طور است. هدفتان خوب است اما در راه رسیدن به آن سختی های فراوان وجود دارد. شاید برای رسیدن به هدفتان باید مدتی«از تفریحات و گردش های خود کم کنید، کمتر رستوران بروید و غذاهای خوشمزه و گران بخورید، کمتر پای موبایل و تلویزیون باشید، شبها تا دیر وقت بیدار باشید، صبح زود از خواب بلند شوید، از اطرافیان خود طعنه بشنوید و …» اما همه این سختی ها و مشکلات موقتی است، پایدار و تا آخر عمر نیست. اگر مرتب با خود تکرار کنید که خدایا چرا در باغ زندگی من علف هرز هست؟ چه اتفاق مثبتی در زندگیتان خواهد افتاد؟ هیچی. شما به جای تمرکز بر مشکلات، به جای آه و ناله کردن، به جای حسرت خوردن باید به دنبال راه حل برای رفعِ مشکلاتِ در راه و راهکارهای اصولی برای تحقق یافتن هدفتان باشید. شاید به این فکر کنید که چگونه می توانید با مثبت اندیشی به هدف تان برسید؟ داشتن احساسِ خوب در مورد خود و هدفتان، شانسِ رسیدن به آن و مقابله با مشکلات احتمالی که در راه رسیدن به هدف پیش می آید را افزایش می دهد. افکار مثبت به شما کمک می کند تا احساس قدرت و اعتماد به نفس بیشتری کنید. افکار و احساسات مثبت تأثیر بسیاری بر انگیزه، انرژی و خلاقیت شما دارد و عملکرد تان را به اوج می رساند. هر چه فرد خوش بین تری باشید، بیشتر مشتاق خواهید بود که کار را شروع کنید و نیز بیشتر مصمم خواهید بود که به کارتان ادامه دهید. هر چه مثبت تر و خوش بین تر باشید در تمامی مراحل زندگیتان شادتر و موفق ترخواهید بود. کلمات مثبت و گفتن جملات انرژی بخش و اطمینان دهنده به خود، غذای بسیار مناسبی برای تغذیه ذهن ناخودآگاه شما می باشند. مثلاً به خودتان بگویید: «من می توانم، من هدفم را دوست دارم و برای رسیدن آن تلاش می کنم، هر مانعی که بخواهد جلوی راهم را بگیرد از میان بر می دارم، شاید برای رسیدن به هدفم یک سالی را سختی بکشم اما یک عمر راضی و خوشنود خواهم بود، ممکن است هر مشکلی پیش بیاید اما حل شدنی است، چطور فلانی به خواسته اش رسید پس منم می تونم، هرکسی اشتباه می کند، شکست می خورد، اما همین اشتباهات و شکست ها هستند که راه درست را به ما نشان می دهند و …اما اگر خوش بین نباشید، نمی توانید موفق شوید چون باور به انجام آن کار ندارید. داشتن هدف مشخصدر نتیجه افکار منفی مانند سدی در جلوی شما قرار می گیرند، شما را از قدرت دور می کند تا احساس ضعف کنید و اطمینان خود را از دست دهید. هرگاه منفی فکر کنید یا حرف منفی بزنید، باور به توانایی های خود را از دست می دهید. اگر می خواهید در راه رسیدن به هدفتان ثابت قدم باشید و هیچگاه انگیزه خود را از دست ندهید باید در خود احساسات مثبت ایجاد کنید، گفتگوهای درونی انگیزه بخش با خود داشته باشید و از شر احساسات و افکار منفی رهایی یابید. هیچ محدودیتی برای آنچه که می توانید انجام دهید، یا می توانید باشید یا می توانید داشته باشید وجود ندارد. مگر محدودیتی که در افکار و تصوراتتان برای خود ایجاد می کنید. پس از همین امروز تصمیم بگیرید فردی خوش بین و مثبت نگر باشید.
مرحله دوم: هدف خود را مکتوب کنید.
نوشتن هدفتان بر روی کاغذ باعث واقعی و ملموس شدن آن می شود. وقتی هدفهایتان را می نویسید، با سرعتی معجزه آسا به آنچه می خواهید دست پیدا می کنید. با نوشتنِ هدف، احتمال دستیابی به آن ۱۰ برابر می شود یعنی به ۱۰۰۰ درصد می رسد. هدفتان را روی چندین کاغذ بنویسید و این کاغذها را در قسمت های مختلف خانه و محل کارتان نصب کنید. مثلاً روی آینه، در و دیوار اتاقتان، به در یخچال، یا میز کارتان بچسباید. همچنین می توانید به جای نوشتن از عکس استفاده کنید. اگر نقاشی خوبی دارید هدفتان را نقاشی کنید یا عکسی از آن تهیه کنید و در قسمت های مختلف خانه خود قرار دهید.
مرحله سوم: در زمینه کاری خود به تخصص برسید.
شما این توانمندی را دارید که در زمینه کاری که انتخاب کرده اید یکی از بهترین ها باشید. شما می توانید به ۱۰ درصدِ بالایِ اشخاصِ حاضر در فعالیت خود بپیوندید اما چگونه؟ در این راه چه آموزش هایی باید ببینید؟ مهمترین مهارت هایی که باید یاد بگیرید را پیدا کنید. حال که هدف خود را انتخاب کردید، ببینید کدام مهارت است که با یادگیری آن می توانید سریع تر به هدف انتخاب شده تان برسید و بیشترین نتیجه را به دست بیاورید؟ خوب فکر کنید و با دقت پاسخ دهید. این مهارت چیست؟ یک لیست از مهارت هایی که برای رسیدن به هدفتان لازم دارید تهیه کنید. مثلاً فرض کنید می خواهید یک گلخانه گل راه اندازی کنید. برای راه اندازی این کسب و کار باید تا حدودی با مهارت کشاورزی آشنا باشید. بعد ببینید برای یادگیری این مهارت ها باید در چه زمینه هایی اطلاعات کسب کنید. مثلاً برای این هدف که گفتیم، آشنایی با انواع خاک، کودها، نوع آبیاری، انواع گلها و … اطلاعات داشته باشید. بعد فکر کنید برای کسب این اطلاعات باید چه کنید. در چه کلاس ها و دوره های آموزشی شرکت کنید؟ چه کتابها و مجلاتی را مطالعه کنید؟ در اینترنت باید چه مطالبی را جستجو کنید و چه مقالاتی را بخوانید؟ با انجام این اقدامات مطمئن باشید که بسیار سریع تر از آنچه تصور می کنید به هدفی که در سر دارید خواهید رسید. افراد موفق هم در زمینه کاری خود به دنبال کسب مهارت بوده اند. مایک تایسون نیز به دنبال کسب مهارت بود. او در نوع خود بی نظیر بود. برای این منظور شما هم باید در رشته و زمینه کاری خود مطالعه زیادی داشته باشید. مثلا اگر می خواهید نویسنده موفقی باشید، باید کتاب های متعددی بخوانید. باید کتاب های نویسنده هایی را مطالعه کنید که بسیار موفق تر از شما هستند. اگر در کار فروش محصول هستید، باید مقاله های آموزشی فروش بهتر را مطالعه کنید. باید تکنیک های بازاریابی محصول را بیاموزید. حرکت در مسیر هدف به تنهایی به موفقیت منتهی نمی شود. در این راه باید مطالعه و مهارت کسب کنید. مطالعه به شما کمک می کند تا در مسیر خود از تجربه ها و آموخته های دیگران الهام و در مسیر درست قرار بگیرید.
مرحله چهارم: تلاش و پشتکار داشته باشید.
هر چقدر هم که باهوش و توانمند باشید، مهارت و اطلاعات کافی داشته باشید، اما پشتکار نداشته باشید و با به وجود آمدن یک مشکل خیلی زود خسته و ناامید شوید و دست از تلاش بردارید، چه فایده؟
یکی از مهمترین اصول موفقیت برای تمام افراد با هر خواسته ای داشتن تداوم، روحیه تلاشگر و شکست ناپذیر برای رسیدن به هدف است. شما بعد از این که هدف خود را مشخص کردید، باید آنقدر پافشاری و پشتکار داشته باشید تا بتوانید به هدف خود برسید. اگر میخواهید به هدفتان برسید باید تمام توان خود را برای رسیدن به آن به کار بگیرید. شما نمیتوانید باکمی تلاش به خواسته تان برسید. باید تمام تلاش خود را به کار بگیرید و در این راه پشتکار فراوان داشته باشید. اگر میخواهید کسبوکاری راه بیندازید نمیتوانید پیش خود بگویید: «فعلاً با در نظر گرفتن کمی وقت به این کار میپردازم، حالا اگر نتیجه داد زمان بیشتری را به این کار اختصاص می دهم.» ابتدا به هدف خود ایمان داشته باشید و بعد اصل مهم موفقیت را به کار بگیرید که همان تلاش و پشتکار فراوان تا رسیدن به هدف است. اگر می خواهید سال بعد در آزمون سراسری در رشته مهندسی برق قبول شوید، اما در درس فیزیک مشکلدارید، باید با پشتکار فراوان سه ماه تابستان را به کلاس فیزیک بروید. حداقل یک ساعت در روز را در خانه به حل مسائل و خواندن کتاب های آموزشی و تست فیزیک بپردازید. به شما قول میدهم در پایان تابستان بعد از گذشت ۹۰ روز شما در درس فیزیک پیشرفت بسیار زیادی کردهاید و این درس برای شما لذتبخش خواهد بود. مهم نیست میخواهید در چه زمینهای پیشرفت کنید. باید تمام توان خود را به کار بگیرید و با تمام قوا کارکنید تا بتوانید به موفقیت برسید. هدف شما هرچه باشد، هرچقدر سخت باشد، باید برای رسیدن به آن تلاش کنید، سختی ها و مشکلات را تحمل کنید، اما دست از سختکوشی برندارید. پشتکار یکی از مهمترین اصلهای موفقیت است. به این چند داستان که در مورد افراد موفق و شکست ناپذیر جهان است توجه کنید: کلنل سندرز: شاید نام کلنل سندرز را نشنیده باشید. او مؤسس رستورانهای زنجیره مرغ سوخاری کنتاکی است که به اختصار KFC هم نامیده میشود. KFC در ۱۰۵ کشور دنیا ۱۷ هزار شعبه دارد و بعد از مکدونالد بزرگترین رستوران زنجیرهای دنیاست. درآمد این رستورانها در سال ۲۰۱۱، بالغ بر ۹ میلیارد دلار بوده است و مجموعا حدود ۴۵۵ هزار کارمند دارند. نخستین بار سندرز در سال ۱۹۳۰ در غذاخوری یک پمپ بنزین در یکی از شهرهای کوچک کنتاکی، در زمان رکورد اقتصادی آمریکا، مرغ سوخاری جادویی خود را پخت. سال بعد او تعداد صندلیهای این رستوران را به ۱۴۲ رساند، چند سال بعد او شیوه پخت را عوض کرد و زمان لازم طبخ مرغ را بسیار کاهش داد. در سالهای اول، هنگامی که رشته رستورانهای خود را افتتاح نکرده بود، مجبور بود، غذاهای خود را به رستورانهای دیگر بفروشد، بسیاری از رستورانها از خرید غذاهای او خودداری میکردند. او ۱۰۰۹ بار برای توافق بر سر فروش غذاهایش به رستورانهای مختلف سر زده بود و هر بار دست خالی برگشته بود! اما آیا او دست از تلاش برداشت و ناامید شد؟ نه!
مایکل جردن: مایکل جوردن بازیکن شاخص تاریخ بسکتبال است. در ابتدای کار، زمانی او را از تیم بسکتبال دبیرستان بیرون کردند، اما او ناامید نشد و با تمرینهای سخت و ممارست در تمام طول یک تابستان، توانست خود را ثابت کند. او بارها در حرفه ورزشی خود شکست را تجربه کرده و هر بار از ویرانههای شکست، پیروزی ساخته است. جردن در رابطه با موفقیت هایش چنین می گوید: «من در طول مدت ورزشم بیش از ۹ هزار شوت را به بیرون زده ام. نزدیک به ۳۰۰ بازی را باخته ام. در ۲۶ بازی زمانی که می توانسته ام با شوت خود تیمم را برنده کنم، ضربه را هدر دادم. من در زندگیم بارها و بارها و بارها شکست خورده ام و این همان دلیل موفقیت من است.»
جیمز دایسون: دایسون مالك شركت دایسون نسل جدیدی از جاروبرقیها را ساخت که نیازی به کیسه زباله و تعویض ندارند اما ساخت این جاروبرقی برای دایسون اصلا آسان نبود. او با حمایت همسرش پنج سال را صرف ساخت این نوع جاروبرقی کرد. گفته میشود در این مدت او ۵۱۲۶ بار اقدام به ساخت و آزمایش نمونه های ابتدایی نمود تا سرانجام موفق شد و جاروبرقی G-Force را در سال ۱۹۸۳ بسازد. اما در ادامه او به مشکل بزرگی برخورد. هیج کارخانه ای، حاضر به حمایت از محصول او نبود، چون جاروبرقی او باعث از بین رفتن بازار پردرآمد تولید و توزیع کیسههای جاروبرقی میشد! دایسون مجبور شد به بازار ژاپن روی بیاورد. در آنجا خوشبختانه از محصول او استقبال زیادی شد. به طوری که در سال ۱۹۹۱ برنده جایزه بینالمللی طراحی در ژاپن شد. در سال ۱۹۹۳، دایسون، شرکت خود را بنا کرد و با کمک تبلیغات تلویزیونی سرانجام جاروبرقی خود را به مردم شناساند. جیمز دایسون میگوید: «مهم این است كه شكستها شما را متوقف نكند، مهم این است كه به درست بودن كاری كه انجام میدهید ایمان داشته باشید و از رسیدن به آن ناامید نشوید. هر شكست میتواند به شما نشان دهد كه در چه جایی و چه زمینهای مشكل داشتهاید و با برطرفكردن آنها به موفقیت برسید.»
اینها فقط یک داستان نیست. یک حقیقت است. کسانی که برای رسیدن به خواسته شان پشتکار فوقالعاده به خرج میدهند و سرانجام به هدف خود میرسند. اگر می خواهید شما هم به یکی از افراد موفق تبدیل شوید باید وقتی دیگران دست از تلاش می کشند، شما هچنان پشتکار داشته باشید. تفاوت اصلی میان افراد بسیار موفقی که نام آنها در تاریخ ثبت شده است با افرادی که نامی از آنها وجود ندارد در همین پشتکار است. افراد موفق هر رنجی را تحمل می کنند، هیچ گاه شانه خالی نمی کنند و دست از تلاش بر نمی دارند. رها کردن رویاها و دست از تلاش برداشتن در وجود افراد موفق نیست. آنها تا زمانیکه که به موفقیت دست پیدا نکنند، دست از تلاش بر نمی دارند. با نداشتن پشتکار، میدان را برای شکست خود باز نکنید. شما می توانید با هر شرایطی وفق، تغییر و تکامل پیدا کنید. بنابراین، هرگز دست از تلاش برندارید و پشتکار داشته باشید.
هدف خود را به شیوه صحیحی که قبلا آموزش دادیم انتخاب کنید. سپس این ۴ مرحله را اجرا کنید تا به هدف خود دست یابید.
مرور مراحل رسیدن به هدف
مرحله اول: خوش بین و مثبت اندیش باشید.
مرحله دوم: هدف خود را مکتوب کنید.
مرحله سوم: در زمینه کاری خود به تخصص برسید.
مرحله چهارم: تلاش و پشتکار داشته باشید.
برای رسیدن به هدف به یک مورد اساسی دیگر هم نیاز هست و آن هم اعتماد به نفس قوی است. شما اگر ده ها هدف بر طبق علاقه مندی و استعدادهای خود انتخاب کنید اما مدام به خود بگویید: «من نمی توانم» چه اتفاق مثبتی خواهد افتاد. خب معلومه! هیچی.حال چه باید بکنید؟ من به شما یاد می دهم چگونه به توانمندی های خود باور قوی داشته باشید. شما برای رسیدن به خواسته تان قدمی برنمی دارید مگر اینکه به خودتان و توانمندی هایتان باور محکم داشته باشید.
این باور قوی همان اعتماد به نفس است. اگر توانمندی های خود را دست کم بگیرید و نسبت به خود اعتماد نداشته باشید هیچگاه به خواسته هایتان جامه عمل پوشانده نخواهد شد. زیرا مدام به خود می گویید: «من نمی توانم» و به محض برخورد با یک مشکل و شکست فورا اعتماد به نفستان ضعیف می شود و خود را فردی بی عرضه که توانایی انجام هیچ کاری ندارد می بینید. بسیاری از مردم از محدود بودن تواناییهای خود صحبت میکنند و در یک زمینه ای میگویند: «توانایی نداریم». مثلا میگویند: «حافظه مان ضعیف هست، نمیتوانیم خوب صحبت کنیم، از کارهای فنی سَر در نمی آوریم، و …» این موضوع بیش از آنکه واقعا از کمبود تواناییهای افراد باشد ناشی از کمبود اعتماد به نفس آنهاست. من می خواهم یک راهکار قوی برای افزایش اعتماد به نفستان در مسیر تحقق یافتن خواسته هایتان را آموزش دهم. این راهکار قوی چیست؟ چگونه اعتماد به نفس خود را تقویت کنید؟ یکی از مهم ترین عواملی که اعتماد به نفس شما را کاهش می دهد و باعث می شود هدف خود را دست نیافتنی ببینید باورهای ذهنی محدودکننده در مورد خود، استعداد و توانایی هایتان است. این باورهای دهنی نادرست مانع آن خواهند شد که به اهداف شخصی و رویاهای زندگیتان دست یابید. چگونه باورهای محدودکننده که فقط زاییده ذهن خود شماست را از خود دور کنید؟ هدف چیست اگر واقعاً خواهان افزایش اعتماد به نفس و تحقق یافتن خواسته هایتان هستید، باید از نفوذ این نگرشها جلوگیری کنید.
باور چیست؟
باور تصور ما از خودمان و توانمندی هایمان است. این باور ما است که از ما انسانی قوی و توانمند و یا انسانی ضعیف و ناتوان میسازد. باور انسان می تواند او را ضعیف و یا توانمند کند. هنری فورد می گوید: «اگر فکر میکنید، میتوانید پس میتوانید و اگر فکر میکنید، نمیتوانید پس نمیتوانید.» دو نوع باور داریم: باورهای انگیزه بخش و باورهای محدودکننده
باورهای محدودکننده به شدت اعتماد به نفس شما را کاهش می دهند و یک مانع بزرگ را در ذهنتان ایجاد میکنند. شما حتی اگر توانایی انجام کاری را داشته باشید، باور محدودکننده چنان شما را فلج و زمین گیر می کند که اجازه نمی دهد هیچ قدمی در راستای رسیدن به هدفتان بردارید. قبل از شروع کار مدام بهانه می آورید و خود را متقاعد می کنید که هیچ توانایی ای ندارید، بنابراین حتی شانس امتحان کردن آن کار را از خود خواهید گرفت. تازه حتی اگر شروع به انجام کار هم بکنید نمیتواند آن را به درستی انجام دهید. هدف از زندگی چیست این باورهای منفی از کجا در ذهن ما نقش بسته اند؟ گاهی در زندگی درگیر باورهایی میشویم که در تجربه های ناخوشایند قبلی و یا اطرافیانمان به ما دیکته کرده اند که چه هستیم و چه تواناییهایی داریم. مثلاً اگر معلمتان به شما بگوید که باهوش نیستید، آنوقت فکر میکنید تصور شما از خودتان چه خواهد شد؟ اینکه خنگ هستید.د اگر در یک سخنرانی خوب عمل نکنید، در زمان سخنرانی بعدی چه تصوری از خودتان پیدا میکنید؟ اینکه استعدادی در سخنرانی کردن ندارید. اگر رابطه عاطفی تان با یک نفر به شکست بی انجامد، آنوقت چه تصوری خواهید کرد؟ اینکه جذاب و دوست داشتنی نیستید. اگر غذایی را بسوزانید و مادرتان شما را دست و پا چلفتی خطاب کند چه تصوری در مورد خود خواهید کرد؟ اینکه دختری بی عرضه و بی هنری هستید. این فهرست انتهایی ندارد. آیا این باورها درست است؟
اگر شخصی از ما تعریف کند می گوییم: «نه بابا این طوری ها هم که می گویید نیست، نظر لطف شما است». فکر می کنیم برای دلخوشی ما این حرف را زده و ته دلمان باور نمی کنیم. اما اگر کسی از ما انتقاد کند فورا آن را باور می کنیم و دیدگاهمان نسبت به خود عوض می شود. چرا؟ چرا ما حرف هایی را باور می کنیم که موقعیتهای ما را در زندگی از بین میبرند و فرصتهای ما را در زندگی محدود میکنند؟چرا باید خودتان را درگیر آنها کنید؟ چگونه باورهای محدودکننده خود را تغییر دهید؟ چگونه این افکار منفی را از خود دور کنید ؟چگونه باورهای محدودکننده خود را تغییر دهید؟
برای رهایی از باورهای منفی و بازدارنده و جایگزین کردن باورهای مثبت و انگیزه بخش به جای آنها ۳ مرحله را توضیح دادم و برای هر مرحله تمرین هایی را در نظر گرفته ام که باید با دقت اجرا کنید. قبل از اینکه مراحل را شروع کنیم یک خودکار و دفترچه بیاورید که تا پایان تمام تمرین ها را درون آنها انجام دهید. مرحله اول: باورهای غلط و منفی در مورد خود را شناسایی کنید. اولین قدم برای تغییر باورهایتان شناسایی باورهای محدودکننده است. فرض کنید هدف شما این است که یک آموزشگاه کامپیوتر را راه اندازی کنید. در ابتدای کار به دنبال مجوز و اجاره مکان می روید اما ناگهان در چالشی قرار می گیرید. یک صدایی منفی در ذهن به شما می گوید: «تو نمی توانی، از عهده این کار بر نمی آیی، تو بدشانسی، این کار سرمایه می خواهد، فلانی شانس و پارتی داشت، به این راحتی ها مجوز نمی دهند، اگه راحت بود همه می توانستند یک آموزشگاه راه اندازی کنند، …» تکرار این گفتگوهای منفی، بطور ناخودآگاه تمام تصمیمات و خواستههای شما را لغو می کند. در نتیجه شما با وجود اینکه به کسب و کار آموزشگاه کامپیوتر علاقه زیادی دارید اما آن را رها می کنید چون توانمندی هایتان را باور ندارید و به خودتان اعتماد کافی ندارید.
تمرین اول:
از خود بپرسید: «در راستای رسیدن به هدفم باورهای محدودکننده من چه هستند؟» خوب فکر کنید. در مورد هدفتان چه باورهای محدودکننده ای دارید؟ ذهنتان را مرور و این باورها را پیدا کنید و یک لیست تهیه کنید.
مرحله دوم: باور مثبت را جایگزین باور منفی کنید.
یک تکنیک فوق العاده برای تغییر باورهایتان این است که باور محدودکننده را بنویسید بعد رو به روی آن باور مثبت و انگیزه بخش را یادداشت کنید. جملات جایگزین شده باید کوتاه و مثبت باشند و با ضمیر من نوشته شوند.
ممکن است شکست بخورم. با شکست دنیا به آخر نمی رسد (یا) هر فرد موفقی برای رسیدن رسیدن به خواسته اش حداقل یک شکست داشته است.
به اندازه کافی پول ندارم. با سرمایه کم، قرض کردن و گرفتن وام می توانم کارم را شروع کنم.
والدینم من را از این کار منع می کنند. والدینم وقتی موفقیت مرا ببینند نظرشان نسبت به من و کاری که می کنم عوض خواهد شد.
تمرین دوم:
برای نوشتن جملات مثبت عجله به خرج ندهید. خوب فکر کنید و یک جمله انگیزشی قوی را بنویسید.
مرحله سوم: تکرار و مداومت رمز تغییر باورهاست.
در مرحله قبل گفتیم برای تغییر باور بازدارنده و محدودکننده باید در مقابل، جمله عکس آن را که یک جمله مثبت و قدرتمند است بنویسید. آیا با یک بار نوشتن و گفتن آن به خود، باور نیروبخش جایگزین باور محدودکننده می شود؟ قطعا نه! ضمیر ناخوداگاه همیشه در مقابل تغییر مقاومت نشان می دهد. این ویژگی ضمیر ناخوداگاه خیلی هم بد نیست. این سیستم دفاعی ذهن، برای مقاومت در پذیرشِ هر باوری هست که پیشنهاد میشود. تصور کنید اگر ضمیرناخودآگاه ما هر چیزی را باور می کرد چه اتفاقی می افتاد؟زمانی که شما تبلیغات تلویزیونی را می دیدید هر تبلیغی را باید می پذیرفتید و می خریدید.
فرض کنید شما قد کوتاهی دارید. یک تبلیغ تلویزیونی می گوید: «اگر این قرص را مصرف کنید عرض یک ماه ۳ سانت رشد می کنید! ضمیر ناخودآگاه فوراً راحتی و سرعت جوابدهی این روش را می بیند و بلافاصله این حرف را باور میکند.»
فردا تبلیغ دیگری می گوید: «اگر این کفش را ۳ ماه بپوشید ۵ سانت قدتان رشد می کند و دوباره شما این کار را می کنید و روز دیگر تن به عمل جراحی میدهید و همین طور تا به آخر ….»
در نتیجه تبلیغات طولانی مدت مقاومتِ ضمیرناخودآگاهِ بسیاری از افراد را شکسته و باور می کنند که با خوردن قرص و پوشیدن کفش قدشان بلند می شود.
تمرین سوم:
شما برای تکرار باورهای جدید و مثبت که در مرحله قبل مشخص کردید چه باید بکنید؟ چندین راه وجود دارد:
اول اینکه: این جملات تاکیدی مثبت را با صدای خود ضبط کنید و روزی چندین بار گوش دهید تا به صورت یک باور در ذهن شما حک شود.
دوم اینکه: این جملات را روی کاغذ بنویسید و در مکان هایی از خانه و محل کارتان مثل روی آینه، روی میز، در و دیوار اتاقتان، در یخچال، درون کیف پول و … قرار دهید.
سوم اینکه: از آن عکس نوشته تهیه کنید و روی پس زمینه گوشی و یا کامپیوترتان قرار دهید. تا همیشه چشمتان به آنها بیفتد و این باعث می شود که مدام برای شما تکرار شود و باورتان تغییر کند. اساساً آنقدر باید تظاهر و تکرار کنید تا شروع به باور کردن این جملات کنید. این تمرین ها را حتما اجرا کنید تا باورهای بازدارنده در شما کمرنگ و کمرنگ تر شود و اعتماد به نفستان افزایش پیدا کند. با باورها و افکار جدید به خودتان اجازه می دهید زندگی را خلق کنید که همیشه می خواستید و سزاوارش هستید.
جهت دیدن مطالب مرتبط با هدف گذاری بر روی توسعه فردی کلیک کنید.
گردآوری: تیم نوآفرین
ما در نوآفرین کنار کسب و کار شما هستیم
دیدگاهتان را بنویسید