همه چیز درباره ویژگی نسل های بیبی بومر، ایکس، وای، زد
در سال 2001 ماکس وبر موضوعی را درباره سازمانهای چند ملیتی پیش کشید که در آن دو فرهنگی که ارزشها و باورهای متفاوتی دارند، به هم برخورد میکنند. در قرن 21، وجود گروههای سنی مختلف، که خواستهها، تجربهها و نیازهای متفاوتی دارند، باعث شده که مدیریت اختلاف نسلها در سازمان اهمیت بالایی پیدا کند. اگر دوست دارید بدانید چطور نسلهای مختلف سازمان را میتوان مدیریت کرد، به مقاله چگونه اختلاف نسل های بیبی بومر،ایکس،وای،زد را مدیریت کنیم؟ سر بزنید.
از نظر روانشناختی، خواستهها، دیدگاهها و سلیقه هر نسل با نسل دیگر متفاوت است. تحولی که باعث میشود در طول زمان همه چیز تغییر کند، نسلهای متفاوتی را هم رشد میدهد و اکنون این تفاوت نسلها بیشتر از قبل حس میشود. خطری که وجود دارد، خطر گسست نسلها است. گسست نسل یعنی از لحاظ جغرافیایی، احساسی، ارزشی و… نسلها از همدیگر دور میشوند و یکدیگر را نمیتوانند درک کنند.
در ادامه، ویژگی هرکدام از نسلها و توانمندی شغلیشان را میگوییم.
بیبی بومرها (Baby Boomers)
تابحال کلمه Baby Boom به گوشتان خورده است؟ این کلمه به معنای انفجار جمعیت است و ریشه آن از سالهای 1946 تا 1964 میآید که در آن سالها نرخ زاد و ولد به شدت زیاد شد. افراد نسل Baby Boomers خوشبین و واقعگرا هستند. بعضی از آنها در حال بازنشست شدن و برخی همچنان درحال کار کردن هستند.
این نسل معتقدند که سختکوشی و وفاداری باعث موفقیت آنها در محیط کار است. علاقه زیادی به کارهای تیمی و مشارکت دارند اما ارائه بازخورد را توهین تلقی میکنند. چگونگی انجام کار برایشان مهمتر از نتیجه است. در برابر تغییر مقاوم هستند اما پیرو سلسه مراتب سازمانی اند و تنها چیزی که میتواند در آنها انگیزه ایجاد کند، ترفیع و عنوان شغلی است. استیو جابز مثالی از این نسل است.
نسل X
بعد از جنگ جهانی دوم و بعد از نسل انفجار جمعیت به دنیا آمدند. یعنی زمانی که که نرخ زاد و ولد خیلی پایین بوده است. تولد این نسل در ابتدای دهه 1960 و تا ابتدای دهه 1980 بوده است ( در ایران اواسط دهه 40 تا شروع دهه 60 ).
این نسل به دنبال تغییر است. بر خلاف نسل خاموش قبل از خود، کمتر پیش میآید که مثلا به مدت 10 سال در یک شرکت کار کنند و بمانند. این نسل شخصیتهای غیررسمی دارند و معتقد هستند که فقط خودشان میتوانند به خودشان کمک کنند. به همین علت افرادی مستقل هستند که مدام کار میکنند تا به اهدافشان برسند. نسل X نسلی هستند که به امکانات جدید دسترسی دارند و به شرایط پر استرس شرکتها و کار در این محیط عادت کردهاند.
این واژه (X) اشاره به نسلی دارد که آینده نامعلوم، مشکلات مالی و ناامنیهای اجتماعی بر زندگیشان حاکم بوده. پول در آنها انگیزه ایجاد نمیکند اما بیپولی، انگیزه آنها را به شدت کم میکند. خیلی در برابر تغییر مقاومت نمیکنند. مهارتهای فنی زیادی دارند و به نتیجه کار بیشتر توجه میکنند. مستقل هستند و کمتر به مدیران خود وفادار اند. آنها کار را تا جایی تحمل میکنند که برایشان لذتبخش باشد. از این نسل میتوان سرگئی برین و لری پیج(بنیانگذاران گوگل) و ماریسا مایر(مدیرعامل یاهو) را نام برد.
نسل Y
نسل Y، نسلی است که بین نسلهای X و Z به دنیا آمدهاند. توافقی در این مورد وجو ندارد، اما معتقدند که تولد این نسل در اواخر دهه 1970یا ابتدای دهه 1980، و پایان آن ابتدای دهه 2000 بوده است ( در ایران ابتدای دهه 60 تا ابتدای دهه 80).
شاید دهه شصتی باشید و یادتان بیاید که والدینتان از شما کمک و آموزش میگرفتند. مثلا منتظر میماندند تا شما بروید و دی وی دی پلیر را برایشان روشن کنید. دهه شصتیها همیشه تلاش میکنند تا خودشان را با تکنولوژی روز هماهنگ کنند. در دنیای مجازی دوستان زیادی دارند و از اتفاقات روزمره و اخبار جهان با خبر اند. آنها میخواهند زندگی راحت و بی دردسری داشته باشند.
این نسل به کار گروهی علاقه دارند و به تفاوتها احترام میگذارند. میتوانند به راحتی تغییرات را بپذیرند و با شرایط جدید خودشان را وفق دهند. این نسل میخواهد آموزش ببیند تا بتواند پیشرفت کند. چون یکی از اولویتهای آنها پیشرفت شغلی است. این نسل میخواهند که تاثیرگذار باشند و در محیطهای کاری که به روز و همراه با تکنولوژی بالایی است، بهرهوری بالایی دارند. آنها زمانی به رضایت شغلی میرسند که شغل آنها با اهداف شخصیشان همسو باشد. مارک زوکربرگ، بنیانگذار فیسبوک، در این نسل قرار دارد.
نسل Z
این نسل متعلق به سالهای 1990 تا 2000 و بعد از آن هستند. دهه 70 و دهه 80، در این گروهاند که به آنها نسل اینترنت هم میگویند. این نسل متفاوت از نسلهای دهه 60 هستند و برای تمام عمر خود از تکنولوژی و رسانههای دیجیتال استفاده میکنند. به این نسل، شهروندان دیجیتال هم میگویند چون به محض تولد، با امکاناتی مثل وب، پیامرسان فوری، ام پی تری پلیر، تلفن همراه و … آشنا بودهاند.
نسل Z مثل نسلهای قبلی نیست که فقط به حقوق و مزایا اهمیت بدهد. بلکه آرامش روانی محیط کار برای آنها اهمیت بیشتری دارد. این افراد به اندازه افراد نسل قبل، در محیط کار با احتیاط نیستند. تعهد کمتری به کار دارند و برای انجام دادن کارهایشان به وسایل دیجیتال نیاز دارند. آنها میخواهند که از شغلشان لذت ببرند و آن را دوست داشته باشند. بیشتر از نسل قبل، خواهان دورکاری و ساعات کاری منعطفاند. این نسل بدون تکنولوژی نمیتوانند زندگی کنند!
الان اگر بخواهید نیروی جدید استخدام کنید، کارکنانی که وارد سازمان میشوند از نسل دهه 70 و یا اواخر دهه 60 هستند. تغییر شرایط محیط باعث شده است که سبک زندگی و خیلی از خصوصیات این افراد با نسلهای قبل متفاوت باشد. پس نمیتوان آنها را به روشهایی مدیریت کرد که نسل قدیم به آن روش مدیریت میشدند. درست است که مدیران از نسل دهه 40 و 50 هستند و کارکنان دهه 60 و 70، اما این مدیران هستند که باید کارکنان را درک کنند.
مدیران باید بدانند چه چیزی برای کارکنان اهمیت دارد و چه چیزی آنها را خوشحال میکند.
کارکنان نسل جدید چه میخواهند؟
یک شبه میخواهند راه صد ساله را طی کنند:
اگر شما یک دهه هفتادی و یا از نسلهای جدیدتر باشید میدانید که چه میخواهیم بگوییم! نسل جدید میخواهد سریع موفق شود، زود همه چیز را به دست بیاورد، زود ارتقا پیدا کند و …
پس شما بعنوان یک مدیر باید کاری کنید تا افراد سازمان بتوانند شایستگیهای خود را بروز دهند تا بتوانند ارتقا یابند و یا پاداشهای متناسب با عملکرد خود را دریافت کنند. اینکه بخواهید یک دستورالعمل مشخص تعیین کنید که اگر افراد این مسیر را بروند به فلان پاداش یا ارتقای شغلی دست مییابند، مانند این است که به آنها سم داده باشید! مدیر باید راههای میانبری برای ارتقای شغلی، پرداخت بالاتر، پاداش و… در نظر بگیرد.
از کارهای یکنواخت فراری هستند و به تنوع کاری تمایل دارند:
نسل جدید افرادی هستند که کارهای تکراری خیلی زود حوصله آنها را سر میبرد و سازمان را بخاطر این یکنواختی ترک میکنند! مدیران باید در کارها تنوع ایجاد کنند و درک کنند که نسل جدید نمیتواند کارهای تکراری را در فضای خشک سازمانی انجام دهد.
نسل جدید کمتر سر به راه هستند:
اینکه کارکنان نسل قدیم در سازمان مطیع و فرمانبردار بودند، به این دلیل بود که در دوران پدرسالاری به دنیا آمده و زندگی کرده بودند. اما نسل جدید در دوره فرزندسالاری بدنیا آمده است و نمیتوان انتظار داشت به سبک رهبری استبدادی و دیکتاتوری بتوان آنها را مدیریت کرد، بلکه باید سبکهای رهبری مشارکتی را اجرا کرد.
آگاهی بیشتر:
نسل جدید نسبت به موضوعات مختلف آگاهی بیشتری دارند. به همین دلیل است که هیچچیز را بدون استدلال قبول نمیکنند. مثلا یک مدیر نمیتواند بگوید” باید این کار را انجام بدهی چون من میگویم “. بلکه باید برای آنها دلایل کافی بیاورید تا قانع شوند. وقتی قانع شوند که کاری را انجام بدهند، عملکردی را به نمایش میگذارند که بالاتر از حد تصور مدیرشان است.
به تعادل بین کار و زندگی توجه بیشتری دارند:
نسل جدید میخواهد کار کند تا بتواند زندگی کند! تفریح کند، به سفر برود، خوش گذرانی کند و … اما نسل قدیم کار را برای کار میخواستند! نسل جدید ترجیح میدهد به سفر برود تا اینکه بخواهد سبد معیشت خانواده دریافت کند. پس بعنوان یک مدیر این موضوع را در نظر بگیرید.
منعطف هستند و آسان تغییر میکنند:
لازم است که هر سازمان بعد از مدتی استراتژی، سیستم و فرایندها را تغییر دهد. یکی از مشکلاتی که سازمانها درگیر آن هستند، این است که کارکنان آنها در مقابل تغییرات سازمانی مقاومت میکنند. اما باید بگوییم که نسل جدید افرادی منعطف هستند که بزودی با شرایط جدید کنار میآیند.
نیاز به تایید شدن دارند:
نسل جدید میخواهند از طرف دیگران تایید شوند و پاداش دریافت کنند. به خواستههای دیگران توجه میکنند و دوست دارند دیگران هم، به آنها و کارهایشان توجه کنند. پس در سازمان هم نیاز دارد که دیده شود و پاداش دریافت کند.
نسل جدید تعامل با تکنولوژی را ترجیح میدهد:
برعکس نسل قدیم که تعامل تلفنی یا حضوری را ترجیح میدادند و درگیر کاغذ و بایگانی و… بودند، نسل جدید تعامل در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی را ترجیح میدهد. این یک فرصت خوب برای مدیران است که مثلا یک مطلب را بوسیله انتشار یک فیلم کوتاه، به کارکنانش منتقل کند یا مثلا با ویدئو کنفرانس، جلسات شرکتهایی که از هم دور هستند را اجرا کند.
نسل جدید، ساعات کاری منعطف و شناور را ترجیح میدهد:
نسل جدید نمیتواند در بازه زمانی مشخصی در سر کار حاضر شود. او میخواهد ساعات کاریاش شناور باشد و یا حتی برخی کارها را در خانه انجام دهد.
به دنبال رسمیت کمتری هستند:
نمیتوانید نسل جدید را مجبور به پوشیدن لباس رسمی کنید. آنها به دنبال تعاملات راحت هستند. میخواهند راحت ارتباط بگیرند و اطلاعات بدست بیاورند. آنها نمیخواهند درگیر نامهنگاریهای طولانی مدت شوند. پس سعی کنید سازمانتان را از حالت بوروکراسی خارج کنید.
در پایان باید یادآوری کنیم رهبران سازمانی، که متولد دهههای 30 ، 40 و 50 هستند، میخواهند با همان طرز تفکر خودشان، نسل جدید را اداره کنند. اما درواقع این وظیفه مدیران است که نسل جدید را درک کنند. مدیران باید خودشان را تغییر دهند نه کارکنان را ! چون تغییر رفتار یک نفر، خیلی راحتتر از تغییر رفتار یک نسل است!
اگر تجربهای در این مورد دارید، خوشحال میشویم در قسمت کامنتها تجربهتان را با نوآفرین و دوستانتان در میان بگذارید. به ما بگویید شما از کدام نسل هستید و ویژگی شما چیست؟
درباره فهیمه رمضانی
من فهیمه رمضانی هستم و با توجه به تجربه 9 ساله در صنعت تولید و تحصیل در رشته مدیریت کسب و کار، این مقاله ها رو می نویسم. خوشحال میشم نظرات خودتون رو برام بنویسید تا با دیدگاه های شما هم آشنا شوم.
نوشتههای بیشتر از فهیمه رمضانی14 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
عالی و بسیار مفید
مطالب کاربردی و جذاب بود
تشکر از همراهی شما
ممنون از انرژی مثبت تون
سپاس از شما سرکار خانم رمضانی
بسیار مفید و کاربردی بود
ممنون از اظهار لطف شما
خوب نوشتی. لذت بردم
ممنون از همراهی شما بزرگوار
تشکر
سلام علیکم
ضمن تشکر از مطالب بسیار مفیدتان
لطفا مصداقی تر و با توجه به اقتضا زمان و مکان خودمان مطالبی را ارائه بفرمایید .
سلام ممنون از همراهی شما – به روی چشم
بسیار عالی و واقع بینانه
ممنون
باسلام و تشکر از مطالب ارایه شده.سوالی داشتم . با توجه به علاقه نسل Z به انجام کارهای دورکاری و یا عدم علاقه به حضور منظم در محیط کار و نیز ماهیت شرکتهای تولیدی و حضور بموقع کارکنان در محل کار، برای رفع این موضوع چه پیشنهادی دارید؟
سلام من خودم تولیدکننده پوشاک بودم و بخشی از کار که میشد به صورت کار در منزل انجام شود را از چرخه کار در کارگاه جدا کردم و خیلی هم اثربخش بودو کارها روتین انجام میشد