5 تکنیک برای رها نکردن هدف
وقتی در راه رسیدن به یک هدف هستید، در ابتدا بسیار آسان است که به خود انگیزه بدهید. در آغاز شما به نتیجه نهایی فکر میکنید هنوز با سختی ها و مشکلات در میانه مسیر برخورد نکرده اید، هنوز شکست نخورده اید و پر از شور و شوق و هیجان هستید. انگیزه داشتن در پایان کار هم بسیار آسان است. زمانی که پایان کار نزدیک است، هیجانِ دیدنِ نتیجه نهایی میتواند شما را به سمت جلو سوق دهد. اما در میانه راه بودن، سختترین مرحله انجام یک کار است. در این مرحله شور و هیجان اولیه کم شده است و هنوز هم تا انتهای مسیر راه زیادی در پیش دارید. درست در وسط کار، میفهمید که چقدر کار و زمان نیاز است، به پول بیشتری نیاز دارید تا هدفتان را به سر انجام برسانید. شما خسته و ناامید شده اید، زمان هایی را بی خوابی کشیده اید، سختی کشیده اید، بارها اشتباهاتی مرتکب شده اید، شکست خورده اید، خیلی از لذت های زودگذر را برای رسیدن به خواسته تان رها کردید. مثل دانش آموزی که برای قبولی در رشته پزشکی باید خیلی از مهمانی ها، تفریح و گردش ها را برای مدتی کنار بگذارد. حالا چه باید بکنید؟ اگر در میانه راه بی انگیزه شدید این ۵ تکنیک را به کار بگیرید تا هدف خود را رها نکنید:
تکنیک اول
وقتی که در میانه راه هستید، به این فکر کنید که در ابتدا چرا این هدف را انتخاب کردید و می خواستید به آن برسید؟ مثلاً اگر هدف شما این بوده است که «در رشته ورزشی تکواندو قهرمان شوید.» از خودتان بپرسید: چرا من این رشته ورزشی را انتخاب کردم؟ به این بیندیدشید که شما به دنبال مدال طلا، مشهور بودن، بالا بردن پرچم کشورتان و جوایز ارزشمند آن بودید. اغلب اوقات پرسیدن اینگونه سوالها از خودتان میتواند شما را از ناامیدی خارج کرده و انگیزه را به شما برگرداند.
تکنیک دوم
کنفوسیوس می گوید: «تا زمانی که شما به راه خود ادامه میدهید، اهمیتی ندارد که چقدر آهسته حرکت میکنید.» یعنی چه؟ یعنی حتی اگر در میانه راه مدتی بی انگیزه شُدید، کار را کاملا رها نکنید. شاید از سرعتتان کم شود اما آهسته، آهسته و با سرعتی کمتر به راهتان ادامه دهید. هر روز فعالیتهایی انجام دهید که شما را به هدف نهاییتان نزدیک میکند. حتی اگر این اقدامات کوچک باشند، اهمیتی ندارد، مهم این است که شما در حال حرکت هستید. به یاد داشته باشید که این وضعیت همیشگی نیست و خیلی زود شروع به کار کنید تا هرچه سریعتر از این وضعیت خارج شوید.
تکنیک سوم
موفقیت های کوچک و بزرگی که تا اینجای مسیر داشتید را با خود مرور کنید. مهم نیست این پیروزی ها چقدر کوچک و جزئی هستند. در کتاب «اصل پیشرفت»، نوشتهی ترزا آمابیل و استیو کرامر، آمده است از پیروزیهای کوچک برای لذت و به هیجان آوردن خودتان استفاده کنید. این دو نویسنده، مطالعهای روی ۲۳۸ کارمند از هفت شرکت مختلف انجام دادند و تاثیر موفقیتهای کوچک و جزئی را بر موفقیتهای بزرگتر و طولانیمدتتر مورد ارزیابی قرار دادند. این دو محقق به اکتشافات مهمی رسیدند. آنها فهمیدند شناسایی و مرور دستاوردهای کوچک روزمره، باعث تقویت روحیه و انگیزهی این کارمندان شده بود، احساسات مثبتشان را بیشتر کرده بود و همچنین دید بهتری نسبت به شرکت، همکاران و کارشان پیدا کرده بودند. روانشناسان دریافتند، هر نوع دستآوردی (کوچکی اش مهم نیست) میتواند به ما احساس غرور، رضایت و اشتیاق بیشتر برای ادامه مسیر بدهد. ارزش قائل شدن برای تمام مراحلی که در آنها موفق بودهاید، رمز موفقیت و حفظ انگیزه است.
تکنیک چهارم
دست از سرزنش خودتان بردارید، اشتباه و شکست، اجتنابناپذیر است. همهی ما آدمها دچار اشتباه میشویم. وقتی سعی داریم به خواسته بزرگی برسیم، گاهی زمین میخوریم. این اتفاق بخشی از فرایند رفتن به دنبال آرزوهای بزرگ است. اگر در میانه مسیر شکست هایی داشتید و اشتباهاتی مرتکب شُدید به جای تمرکز روی اینها سعی کنید از آن درس بگیرید، تجربه کسب کنید و این به امتیازی جهت رسیدن به موفقیت تان تبدیل شود. من شعار نمی دهم. شما باید از شکست و اشتباهات درس بگیرید، نه اینکه فقط خود را سرزنش کنید و دائما حسرت گذشته را بخورید «چرا این کار را کردم، چرا اینجوری شد، کاشکی این اتفاق نمی افتید و …» را کنار بگذارید. باید یاد بگیرید که خودتان را ببخشید، بلند شوید و به جلو حرکت کنید.
پیشنهاد می کنم فیلم «چگونه احساس گناه را از خودمان دور کنیم؟» را با دقت ببینید و گوش دهید. در این فیلم توضیح می دهیم چگونه با گذشته خود برخورد کنید تا دنیای شما متفاوت شود.
دوستی تعریف می کرد: «تصمیم گرفتم یک گلخانه راه اندازی کنم. به این کار علاقه خیلی شدیدی داشتم. با انگیزه قوی و شوق فراوان در این مسیر قدم گذاشتم. اما در پیش بردن کار با موانع و مشکلات زیادی برخوردم. مثلاً در گرفتن مجوز دوندگی زیادی کردم. البته یک اشتباه بزرگ هم داشتم. مثلاً پول زیادی نداشتم و به جای وام، پول بهره ای گرفتم و در مدتی کوتاه باید سود زیادی را پرداخت می کردم. همین باعث شد نه تنها هیچ سودی نصیبم نشود بلکه هر ماه ضرر زیادی هم بدهم. این برای من درسی شد تا هیچگاه به طرف پول بهره ای نرودم. مشکلات و موانعی که برای مجوز راه اندازی کار، خرید زمین و قرارداد با کارخانه ها برای فروش محصول داشتم شکر خدا یواش یواش پشت سر گذاشتم. حالا بعد از ۱۰ سال وقتی به گذشته نگاه می کنم به خودم افتخار می کنم با تمام سختی ها جنگیدم و از میدان به در نرفتم و به اشتباهاتم همچون معلمی بزرگ نگاه می کردم.
داشتن صبر، حفظ شکیبایی، مقاومت، تلاش، در حین یک پروسهی بلند و طاقتفرسا، لازم است. در زندگی همیشه سعی کنید در هر کدام از شکستهایتان درسهای باارزشی پیدا کنید. از خودتان بپرسید: «از این شکست چه چیزی میتونم یاد بگیرم؟» نباید اجازه دهید ترس از شکست زندگی شما را از کار بیندازد.
تکنیک پنجم
اگر در میانه راه انگیزه تان را از دست داده اید و دلتان می خواهد پشت پا به همه چیز بزنید از یک دوست یا کسی که قبلا شرایط شما را داشته کمک بگیرید. در انجمن یا کمپین های مرتبط شرکت کنید با افراد مختلف صحبت کنید. از مشکلات و سختی های خود بگویید. درددل، حرف ها و راه حلهای آنها را نیز بشنوید. مسلما وقتی ببینید افراد دیگری هم بوده اند و هستند که شرایط شما را دارند انرژی می گیرید به خود می گویید: «من تنها نیستم» بعد دوباره شروع می کنید چون آنها هم سختی های زیادی کشیده اند اما بالاخره موفق شده اند و امروز خوشحال هستند. با اجرای ۲ راهکار بالا (یعنی ابتدا هدف هایتان را صحیح انتخاب کنید. دوم زمانی که در نیمه مسیر هستید، پشتکار داشته باشید) انگیزه در وجود شما حفظ خواهد شد.
بعد از ایجاد انگیزه قوی و حفظ آن باید استعدادهای واقعی و قابلیت های نهفته تان را شناسایی کنید. شما باید استعداد و علائق خود را بشناسید و بدانید چه توانایی هایی دارید و بعد بر اساس آنها هدف هایتان را انتخاب کنید. خیلی از افراد بدون اینکه هدف مشخصی در زندگی داشته باشند، فقط عمر میگذرانند و وقت، انرژی، پول و امکانات شان را صرف کارهای بیهوده و تکراری می کنند. این دسته از افرادِ بی هدف، شاید تا ۵۰ سالگی یا حتی تا آخر عمر هم نفهمند عمرشان را به پوچی هدر دادهاند. اما در این میان ممکن است عده ای چون هدف زندگیشان را پیدا نمیکنند، حسابی آشفته، خسته، ناامید، بی انگیزه و بدحال شوند و از اینکه زندگیشان، هیچ مفهومی ندارد، به شدت افسرده شوند. اغلب ما بعد از اینکه درسمان تمام میشود، به دنبال خواسته دلمان نمی رویم. میرویم سرِ کار تا پول در بیاوریم. معتقد هستیم: «زندگی خرج داره، باید هر چه زودتر پول در بیاریم ازدواج کنیم، اگه مدتی بیکار دور بگردیم مردم چی میگن و …» همه اینها دست به دست هم می دهد تا هر چه زودتر به دنبال کاری باشیم. یادمان می رود ۵ سال پیش چه علایقی داشتیم؟ قبلا در چه زمینه هایی موفق بودیم و حتی جوایزی نیز کسب کردیم. این چالشی است که تقریبا همه افراد دچار آن می شوند. «قراره با زندگیم چی کار کنم؟ به چی علاقه دارم؟ توی چی استعداد دارم؟» گاهی وقتها، آدمهای ۴۰ یا حتی ۵۰ ساله را می بینم که گِله و شکایت میکنند و می گویند: «هنوز نمیدانم از زندگی چه میخواهم.» آیا شما هم دوست دارید بعد از گذشت ۵۰ سال از زندگیتان بنشینید و حسرت بخورید؟ قطعا نه! بیایید یک تصمیم قاطعاته برای زندگی تان بگیرید. به خودتان قول دهید زندگی که دوست دارید برای خود بسازید.
گردآوری: تیم نوآفرین
ما در نوآفرین کنار کسب و کار شما هستیم
دیدگاهتان را بنویسید