هدف گذاری به روش ساختمان 5 طبقه
به طور کلی میتوان گفت که در ذهن ما یک ساختمان پنج طبقه وجود دارد
طبقه اول: محیط
طبقه دوم: رفتار
طبقه سوم: مهارت
طبقه چهارم: باورها و ارزش ها
طبقه پنجم: هویت
در پشت بام این ساختمان پنج طبقه پرچمی بزرگ به اسم اهداف نصب شده است.در علم( ان ال پی) این ساختمان پنج طبقه را سطوح مختلف ذهن مینامند.هر سطحی زیرمجموعه سطوح بالاتر خود می باشد این را در نظر داشته باشید که برای خلق یک هدف باید تمام سطوح این ساختمان در یک راستا قرار بگیرند. وقتی که کوچکترین اختلافی بین این سطوح ایجاد بشود باعث خواهدشد انرژی های شما هدر برود و منجر به هدف نشود.
ممکن است بعضی افراد این سوال مداوم ذهن شان را درگیر کرده باشد با اینکه که ما تمرکز داریم، باور داریم و کلی از عبارات تاکیدی و مثبت استفاده می کنیم ، تجسم خلاق را به کار میبریم ولی چرا هنوز به اهداف خود نرسیده ایم؟
پاسخ پرسش بالا این است که شما فقط طبقه چهارم را برای خود به صورت ویژه اهمیت قائل شدید و بقیه طبقات را از توجه خود محروم کردهاید برای همین است که فقط یک لایه از ذهن متوجه هدف شما شده است در متن بالا ذکر کردیم که همه سطوح(لایه ها)ذهن باید در یک راستا و در جهت تحقق اهداف قرار بگیرد.
شما باید برای تک به تک لایه های ذهنی خود برنامه داشته باشید زیرا که تمام این لایه ها برهم اثر دارند محیط بر رفتار ، رفتار بر مهارت ، مهارت بر باور و ارزش ها ، باورها و ارزش ها خالق هویت درونی شماست ،مجموع آن ها اهداف شما را می سازد.پس تا زمانی که محیط پیرامون ما تغییر نکند و رفتار ما به شکل ثابت و سابق پابرجا باشد ،مهارتها ی جدید از خود بروز ندهیم ، در باورهای ما ذرهای تغییرشکل را شاهد نخواهیم بود نهایت نداشتن باورهای نوهویت برجستهای را به نمایش نخواهد گذاشت. در انتها کسی که هویتش هم راستا و هم تراز با اهداف شخصی خودش نباشد به هیچ عنوان خلق هدفی صورت پذیر نمی شود.
برای مثال وقتی هویت شما فقر گرا باشدبه هیچ عنوان نمی توان درمحدوده هدف ثروتمند شدن قدم نهاد. به همین صورت اگر هویت روابط عاطفی را پذیرا نیست نمی شود انتظار داشت زندگی پر احساس را هدف قرار دهیم. پس زمانی به اهداف خود می رسیم که هویت درونی خودمان را تغییر داده باشیم.افرادی که با آنها معاشرت داریم تغییر کرده باشند ، محیطی که در آن زندگی کرده ایم شکل نو و تازه ای در بر گیرد ، اینها قطعیت را در ذهن ایجاد می کند و باعث می شود قدم به قدم به اهداف خود نزدیکتر شویم.
ما باید سعی کنیم که از هرگونه محیط های منفی دوری گزینیم تا ذهن خود راازکمبود به سمت فراوانی سوق دهیم.برای ایجاد یک هدف جدید باید تغییرات جدید صورت گیرد و این تغییرات ممکن است زمان بر باشد اما ارزش خلق یک هدف و رسیدن به آن اهمیت والایی خواهد داشت .وقتی هم راستا با اهداف قرار بگیریم تمام کائنات به شما کمک خواهند کرد که به هدف خود برسید اینجاست که معجزه را به عین لمس خواهید کرد ازاین زندگی جذاب و جادوی لذت خواهید برد ، پس این پنج لایه منطقی ذهن را کاملاً مورد توجه قرار دهید تا هر چه سریعتر به اهداف خود دست پیدا کنید. (خالق زندگی خود باشید نه برده افکار پوسیده دیگران)
در ادامه به روشی که در بیزینس کوچینگ استفاده میشود اشاره میکنیم نام این روش(GROW) است.
این کلمه مخفف اولیه چهار کلمه دیگراست که به ترتیب بیان میکنیم.
(وضعیت مطلوب) G: Goal
(وضعیت موجود) R: Reality
(انتخاب) O: Option
(اقدامک ها) W: Way forward
شما باید اول وضعیت موجودخودتان راپیداکنید .این کارباسوالات هدفمند و باتوجه به شرایط هرشخص چه از نظر کسب و کار و چه از نظر سبک زندگی مشخص خواهدشد. سپس وضعیت مطلوب خودتان را تعیین کنید وطی این مسیر انتخاب هایی بوجودمی آید که آنهاراباطی اقدامک ها ومرتب کردن پازل های ذهنی خودتان به وضعیت مطلوب خواهیدرسید. این روش چون انحصاری ست وبه صورت انفرادی انجام میشود مثال ها که در (اشتراک گذاری ها)اتفاق می افتد باعث میشود این مسیر بصورت کامل مشخص ومعین شود.
درضمن ادامه این مباحث بایدبه چندنکته دیگرتوجه داشت که اهداف (کوتاه مدت ،میانه مدت وبلندمدت) هستند. بازه زمانی اهداف کوتاه مدت یک هفته تا یک ماه، اهداف میانه مدت ازیک تا سه ماه و بعضا شش ماه واهداف بلند مدت ازشش ماه یادوسال قراردارد. اهداف باید قابل لمس ودسترس واندازه پذیر باشند وازیک رویا منفک باشندتا ذهن درمواجه باآن واکنش اولیه منفی نداشته باشد. نکته مهم اینکه حتما اهداف باید نوشته شود ومداوم درروز مرور شود تااز کارهای اضافه وهدررفت انرژی انسان جلوگیری شود.
اهدافی که اعتبار کمی دارند به زودی کمرنگ می شوند و در بین راه متوقف میشوند و ادامه داده نمیشن. هدف با ارزش نباید اشتباه گرفته شود.
ارزش : همان چیزی است که ما برای رسیدن نهایی به آنها تلاش کرده. مثل کمال، رشد، خوشبختی، سعادت و… و هدفهامون را تو این مسیر برای کامل شدن ارزشهایمان انتخاب میکنیم.
هدف باید دقیق، قابل لمس، دست یافتنی، قابل اندازه گیری، کاملا روشن و مشخص باشد.
به عنوان مثال:
• هدف در زمینۀ مالی این است که تمایل دارید تا 2 میلیون تومان پول نقد داشته باشید.
• هدف در زمینۀ شغلی این است که تمایل دارید تا یک فروشگاه لوازم الکترونیکی در خیابان… شهر با وسایل … داشته باشید.
• هدف در زمینه تحصیلات این است که تمایل دارید تا مقطع دکترا ادامه تحصیل بدهم.
• هدف در زمینه تفریحات این است که تمایل دارید تا تفریحات سالم در بستر خوانواده داشته باشم.
باور های محدود کننده
به جرئت میتونم بگم بیشتر افراد، فقطِ فقط به خاطر داشتن همین باورهای محدودکننده برای خود ارزش و احترام قائل نمیشوند و اهداف مناسبی را برای خود انتخاب نمیکنند و به همین دلیل به زندگی ایدهآل خود نمیرسند و به اهداف خیلی پایینتر از سطح تواناییهای خود، رضایت میدهند یا حتی بدتر از آن، اصلا هدفی انتخاب نمیکنند.
انتخاب هدف مناسب برای هر فرد رابطه مستقیمی با میزان ارزش و احترامی که برای خودتان قائل هستید دارد، پس قبل از اینکه هدف انتخاب کنید، با خودتان خلوت کنید، فکر کنید، صحبت کنید و یا هر کاری که دوست دارید انجام دهید، ولی باید به این نتیجه برسید که شما انسان بسیار ارزشمندی هستند، مهم نیست دیگران در مورد شما چی فکر میکنند و چه میگویند، فقطِ فقط مهم این است که شما در مورد خودتان چی فکر میکنید. هزاران هزار دلیل بیاورید که شما ارزشمند هستید، ولی با خودتون صادق باشین.
معیار تعیین اهداف چیست؟
ابتدا باید هدفی را که میخواهیم انتخاب کنیم بسنجیم که آیا ارزش رسیدن دارد یا نه. می تونید با جواب دادن به این چند سوال بزنید به هدف:
آیا من به رسیدن به این هدف نیاز دارم؟
آیا این هدف واقعا ارزشمند است؟
آیا این هدف من رو به ارزش هام می رسونه؟
یا روشن تر براتون بگم، با انتخاب این هدف آب در هاون می کوبم؟؟!! و می خوام ادای آدمهای روشنفکر و پرتلاش رو دربیارم؟ و یا می خواهید واقعا تلاش کنید تا بارسیدن به هدفی که تعیین کردی به زندگی ایده آلت برسی؟ تعین کن جزء کدوم دسته ای؟؟
گردآوری: تیم نوآفرین
ما در نوآفرین کنار کسب و کار شما هستیم
دیدگاهتان را بنویسید